Bavar-nafasBavar-nafas، تا این لحظه: 9 سال و 4 ماه و 11 روز سن داره

من از آن روز كه در بند توام آزادم

خاطره روز زايمان

چقدر دلم ميخواست دي ماهي باشي،ولي فكرشو نميكردم كه هم دي ماهي باشي هم روز تولدت با بابايي يكي بشه. شما متولد شنبه ششم دي ماه هزار وسيصدو نودوسه مصادف با چهارم ربيع الاول هزاروچهارصدوسى وشش وبيست و هفت دسامبر دوهزاروچهارده هستي.بابا هم چهارم ربيع الاول به دنيا اومده. روز جمعه پنج دي ماه من از ساعت هشت ونيم شب يه احساس تازه رو تجربه ميكردم ،اما نميدونستم كه اين مقدمه زميني شدن شما فرشته خانومه.به بابا گفتم يه إحساسي دارم ولي خيلي جدي نگرفتم.از ساعت يك كه رفتيم بخوابيم من يه دردهاي با فاصله داشتم اندازه يه چرت ربع ساعته ميخوابيدم باز بيدار مي شدم.ولي بابارو صدا نزدم چون خودم هم مطمئن نبودم فواصل بين دردهارو يادداشت كردم ديدم داره كمتر ميش...
11 فروردين 1394

من برگشتم

سلام نفس خانم قبلا وقتي وبلاگ بعضي از مامانارو چك ميكردم ،ميديدم خيلي دير به دير مطلب ميزارن،پيش خودم فكر ميكردم خيلي ماماناي تنبلي هستند اما حالا بعد از سه ماه متوجه شدم كه چه اشتباهي ميكردم .الان بعد از سه ماه برگشتم ،سه ماه با تمام شيريني هاش ولي زماني براي نوشتن پيدا نشد تا امروز كه ١١ فروردين ١٣٩٤و نفس خوب من امروز سه ماهو پنج روز سن داره.مثل چشم به هم زدن گذشت ،به شيريني گذشت وتو كنار ما بهترين لحظات زندگي مارو داري ميسا زي.خاطرات قبلي رو به ترتيب وبأ ذكر زمان مينويسم .  
11 فروردين 1394
1